کم مونده بود از دست بدم
سلام ماهیهای بازیگوش که تو تنگ دل من گرفتارین اینروزا سرم خیلی گرمه کارهای خونه خرید واسه عید و عقدکنون عمو سالار هست راستشو بخواین یکم از این مغازه به اون مغازه رفتن خسته شدم خرید عید هممون تموم شده مونده یه پیراهن واسه بابایی و اگه نظرش عوض نشه یه کاپشن بهاری واسه خودش و یک جفت کفش مجلسی واسه من که خدا رو شکر کفش دلخواهمو پیدا نمیکنم ولی هر چی هست منی که هیچ تب و تاب عید نداشتم با دیدن شور و شوق مامانای نینی وبلاگی دلم میخواد هفت سین ساده و خوشگلی درست کنم البته جا برای چیدنش ندارم میخواستم روی اپن اشپزخونمونو تزیین کنم اونم که بابایی اکواریوم به اون بزرگی رو اورد گذاشت روش امروز هم شاید بریم سبزه و ماهی بگیریم یه هفته پیش یه کی...
نویسنده :
مامان سویل و آراز
9:52