چهارشنبه سوری الکی
دیروز سه شنبه به روایتی روز چهارشنبه سوری بود ولی در اصل نبود چون میگن هفته بعد چهار شنبه سوریه نمیدونم به هر حال من ازصبح با کارهای خونه مشغول بودم تا اومدن بابا کارهای عید تموم بشه ولی از دست ارازی مگه امکان داره خونه تمیز باشه خلاصه بابایی عصر با یه قوطی شیرینی اومد منم با سویل جون کیک پخته بودم بابایی گفت امروز چهارشنبه سوری نیست منم فکر کردم بابایی به حرفم گوش کرده گفته بودم امسال برای همدردی با دوستانی که اجیل نمیتونن بخرن ما هم اجیل نگیریم به جاش میوه و شیرینی و هله هوله بگیریم ولی اصلا ربطی نداشت وشیرینی همینطوری گرفته شده بود خلاصه شیرینی و هله هوله رو نوش جان کردیم بعدش ارازی شروع کرد به بریز بپاش همیشگیش
اینجا هم بابایی داشت پرده هامونو نصب میکرد ارازی هم کمکش میکرد نردبونو گرفته باباش نیافته
حالا داره میاد پایین باباش هم بیاد
امروز هم رفتیم واسه اکواریوم جدیدمون دوتا لجن خوار گرفتیم که البته توی عکس دیده نمیشن